نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





آموزش نصب تصویری ویندوز

با توجه به ارائه آموزش نصب ویندوز XP در گذشته و استقبال شما کاربران گرامی بر آن شدایم تا مطلب مربوط به آموزش نصب ویندوز 7 را نیز برایتان آماده نمائیم.

این آموزش نیز یکی از کاملترین آموزش هایی هست که می توان ارائه داد پس سعی کنید خیلی با حوصله و دقت آن را پیگیری کنید. این فایلی که برای شما آماده کرده ایم توسط PowerPoint 2007 تهییه شده است.بنابراین برای دیدن آن باید از Powerpoint نسخه 2003 یا 2007 استفاده کنید. برای دانلود این آموزش از لینک زیر استفاده کنید :

 

 http://download.daryasoft.com/amoozesh/Win7-Installation.exe

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |







باز كردن اي پي داداش رضا ويندوز 7 و 8

همانطور که می دانید برای تقسیم کردن هارددیسک به درایوهای مختلف با حجم های مختلف عملی انجام می گیرد به نام  پارتیشن بندی. این عمل را می توان توسط نرم افزار های مختلفی انجام داد. اما خود ویندوز 7 قابلیتی دارد که توسط آن می توانید بدون نیاز به نرم افزار خاصی و از داخل خود ویندوز عمل پارتیشن بندی را انجام دهید. علاوه بر این توسط این امکان ویندوز 7 می توانید نام درایوهای هارددیسک را تغییر دهید.

دقت داشته باشید که برای پارتیشن بندی می توانید تمامی درایو ها به جز درایو ویندوز را تغییر دهید.بهتر است برای پارتیشن بندی درایوی که ویندوز در آن نصب است، در زمان نصب ویندوز این کار را انجام دهید.در خاطر داشته باشید که حتما اطلاعات حساس خود را در درایو دیگری کپی کنید چراکه که ممکن است در طی مراحل اطلاعات درایوی که در حال تقسیم بندی آن هستید از بین برود.

برای انجام پارتیشن بندی مراحل ذیل را انجام دهید:

1- وارد Control Panel شده و مطابق تصویر از سمت راست روی گزینه Category کلیک کنید.

2- از لیستی که باز می شود گزینه Large icons را انتخاب نمائید. ادامه مطلب بزنيد اي پي خوتون باز كنيد بگيد من بدم هاااااا

 

 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





همسرم، بچه هام

صبح كه داشتم بطرف دفترم مي رفتم منشی ام ژانت بهم گفت:

”صبح بخير آقاي رئيس، تولدتون مبارك!“

از حق نميشه گذشت، احساس خوبي بهم دست داد
 از اينكه يكي تولدم

يادش بود.

تقريباً تا ظهر
 به كارهام مشغول بودم. بعدش ژانت در زد و آمد تو و گفت:

” ميدونين، امروز هواي بيرون عاليه؛
 از طرف ديگه امروز تولدتون هست، اگر

موافق باشين با هم براي ناهار بريم بيرون، فقط من و شما!“

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





اون كارایی میكنه كه تو همیشه با عمو سعید میكنی

 مامان خسته از سر كار میاد خونه و علی كوچولو میپره جلو میگه: سلام مامان 
مامان: سلام پسرم 
علی كوچولو: مامان امروز بابا با خاله سهیلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و درو از روی خودشون قفل كردن و.... 
مامان: خیلی خوب عزیزم هیچی دیگه نمیخواد بگی، امشب سر میز شام وقتی ازت پرسیدم علی جان چه خبر بقیه اش رو جلوی بابا تعریف كن 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





تنهام /ارسال شده از دل شکسته اهوازی علی س

رفــــــــــــت


بــــــــــه سـلامــــــــــت!



مــــــن خـــدا نــيــستــم کــــــه بــگــويــمــــــــ:



صــــد بـــــار اگـــر تـــوبه شـکسـتـي بـــاز آي.....



آنــــــکه رفـــــــت



بــــــــه حـــرمت آنــچــه بـــا خـــود بـــــرد......



حـــــق بـــرگــشــــت نــــــدارد.....



رفـتـنش مـــردانـــه نــبــود.......



لااقـــل مـــــــــــرد بــاشـد بر نگردد

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





دلتنگـــــــم... ارسال شده از سارا م از تهران

 

وقتي در تنهايي خودم قدم ميزنم . . .

 

خاطرات با تو بودن

 

آرامشم را بر هم ميزند

 

چه پريشاني لذت بخشي است دلتنگ تو بودن

 

دلم براي شنيدن صدايت تنگ شده

         براي ديدنت . . .

 

ديشب در خواب هم  منتظر آمدنت بودم

    اما به خوابم هم نيامدي

 

و من

 

درد انتظار را

در خواب هم حس كردم . . .

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





حرفی نیست... ارسال شده از مریم رضایی گچساران


حرفی نیست...


خودم سکوتت را معنی می کنم!


کاش می فهمیدی،


گــــــــــاهي....همین نگــــاه ســـــــــــــــــــردت...


روي زمستان را هم كم مي كنـــــــــد...!

 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





دنیای عجیب

چه دنیای عجیبی هست....

همه می گویند حرف دلت را بزن...

اما هر وقت حرف دلم را زدم دل همه را زدم

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





غصه ی فردا


در نگــــــــــاهم بـــاز امشب غـــصه ی فـــــردا نشست

مـــــردمک جـــــــای تــو بــــود ان اشنا انجـــــا نشست

پـــــلک چشـــمم خســــته شد بیهوده از بــس هم زدم

خســـــــــتگی هم در نگـــاه خســـته بـــی پروا نشست
 
خـــــــواســــتم گــــوهر فشــــانم زیــــــر پـــــــای ارزو

بـــــــر لب زیـــــبـای تـــو یـــــــک واژه ی زیـــبـا نشست

گــــفتی : ای بـــا غـصـــــه هایـم اشــــنا بـــاور مکــــن

در دلــــم جــز عشــــق تـو عشــقی در این دنیا نشست

جـــرعه جـــرعه جـــان به قــربان تـو کـــــردم تا ســــحر

بـــــــاورم چــــون مـــی درون کـــاسه ی میـــنا نشست 

خـــــنده زد بــــر نـــاســـپـاســــیهای من بس که زمـــان

رنگ شب بـــــی رنگ شــــد بر دامـــن صحــــرا نشست

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





داستان عاشقانه خیانت دختر به پسر

 

داستان عاشقانه خیانت دختر به پسر

 

 

روز ها گذشت و گذشت تا اینکه یه شب سرد زمستونی
توی یه خیابون خلوت و تاریک
داشت واسه خودش راه میرفت که
یه دختری اومد و از کنارش رد شد
پسر قصه ما وقتی که دختره رو دید دلش ریخت و حالش یه جوری شد
انگار که این دختره رو یه عمر میشناخته
حالش خراب شد

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





 

مردی که زن خود را با تصور خیانت در مقابل چشمان تنها فرزندشان با ده‌ها ضربه چاقو کشته است پس از مدتی فرار، خود را به پلیس معرفی کرد.

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





 وی در ابتدای این مطلب مینویسد: این داستان رو خیلی وقت بود میخواستم بنویسم ولی فرصتش پیش نمیومد.ماجرای این داستان کاملا واقعیه و درسال 90تفاق افتاده منتهی اسامی رو تغییردادم .این ماجرای واقعی یک عشق است که بدلیل کم توجهی و تعیین معیارهای غلط باپیشمانی همراه شد.ماجرایی که شاید هیچ وقت از ذهن بازیگران آن پاک نشود…

درادامه این مطلب داستان این ماجرا اینگونه شرح داده میشود که :
 
 
افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





دخترک شانزده ساله تا مرک

 

 
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. ....
افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





ترکت کرده؟مطلب ارسالی ازshiva

 

 تَـرڪــت ڪــرבه ؟؟؟

شَبـــ ها بہ یادِش گِـریہ میــڪنـﮯ؟!

نـاراحَتـ نَباش ....

یــہ روز تـو تَنهـا آرزوی زِندِگیـشـ میشـــﮯ!!

ایـטּ بَــבتَــریـטּ ـاِنتِقـامــــہ
افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط در | |





داستان عاشقانه بسیار خواندنی ( حتما بخوانید )

 

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

 

 

لطفا نظر یادتون نره

 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





داستان مچ گیری مامان.

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





غم ما

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...
 
یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
 
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
 
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
 
یک یوگیست به او گفت :
 
این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت
 
وجود ندارند!!!
 
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
 
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
 
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و
 
مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
 
یک تقویت کننده فکر، او را نصیحت کرد که : خواستن
 
توانستن است!
 
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهایت رو
 
بشکنی!!!
 
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از
 
چاله بیرون                  سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از جاله بیرون آورده...!!
افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





يك داستان واقعي و غم انگيز اما آموزنده(+18) پيشنهاد مي كنم اگر وقت دارين حتما بخونين

با فريد تازه دوست شده بودم. اون سال دومي بود ولي از اونجايي كه درس رياضيش با ما يك روز افتاده بود ، اين درس رو برداشته بود. دوستي اون با نگار كه يكي از خوش هيكل ترين و با كلاس ترين دختر هاي رشت بود چشم همه پسر ها رو در آورده بود. همه فكر ميكردن حتما فريد خيلي - - ليسي ميكنه كه نگار فقط با اون دوسته. در صورتي كه من كه كم و بيش در جريان دوستي اونها بودم مي دونستم اينجوري نيست.
فريد جزء معدود بچه هاي تهران بود كه توي رشت دانشجو بودند. توي تهران حوالي پارك ساعي مينشستند. مادرش به عنوان يك آلماني پزشك معتمد سفارت آلمان بود و پدرش يك شركت حمل و نقل معروف رو اداره ميكرد. ولي در مجموع با اينكه پدر و مادرش هر دو كارمند بودند وضع مال متوسطي داشتند. فريد اصلا دختر ها رو داخل آدم حساب نمي كرد. ولي تا دلت بخواد خوشگل بود. براي همين هم همه برايش سر و دست ميشكوندند
نگار بر عكس ، دختر يكي از بنكدارهاي معتبر چاي در رشت بود. ويلاي آنها در دهكده ساحلي چشم هر بيننده اي رو خيره ميكرد. پدرش علاوه بر تجارت ، كارخانه چاي هم داشت. نگار دختر سوم از ميان چهار دختر پدرش بود. دوتا از دختر ها شوهر كرده بودند و آخري كلاس اول دبيرستان بود. خود نگار هم دانشجوي زبان فرانسه دانشگاه آزاد بود. خانواده نگار اصل و نسب دار بود و به همين دليل نگار با محدوديت شديد پدرش مواجه بود.
با راهنمايي بچه ها مدتي بود يك آپارتمان كوچك را در محله منظريه اجاره كرده بودم. پدرم شديداً تاكيد داشت كه با كسي هم خانه نشوم و آپارتمان را هم خودش برايم اجاره كرد. بزرگترين ملاكش ظاهراً اين بود كه نتوانم كسي را بدون ديده شدن به خانه بياورم. ولي چون آپارتمان خوشگلي بود من زياد سختگيري نكردم. فريد در يكي از كوچه هاي خيابان فلسطين با دو نفر ديگر چيزي شبيه خرپشته يك خانه قديمي را اجاره كرده بود.
آشنايي من با نگار درست چند روز بعد از آشناييم با فريد شروع شد. بيست سالگي موسم دوستي هاي سريع و اغلب ناپايدار است. فريد بلافاصله بعد از آشنايي اوليه مشكل خودش رو مطرح كرد.
- ميشه تو خونه تو كسي رو آورد ؟ ...

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





داستان غم انگیز آخه من یه دخترم !

 

 

داستان غم انگیز آخه من یه دخترم !

 

 

 

 

مادرم یک چشم نداشت. در کودکی براثر حادثه یک چشمش را ازدست داده بود. من کلاس سوم دبستان بودم و برادرم کلاس اول. برای من آنقدر قیافه مامان عادی شده بود که در نقاشی‌هایم هم متوجه نقص عضو او نمی‌شدم و همیشه او را با دو چشم نقاشی می‌کردم. فقط در اتوبوس یا خیابان وقتی بچه‌ها و مادر و پدرشان با تعجب به مامان نگاه می‌کردند و پدر و مادرها که سعی می‌کردند سوال بچه خود را به نحوی که مامان متوجه یا ناراحت نشود، جواب بدهند، متوجه این موضوع می‌شدم و گهگاه یادم می‌افتاد که مامان یک چشم ندارد…


یک روز برادرم از مدرسه آمد و با دیدن مامان یک‌دفعه گریه کرد. مامان او را نوازش کرد و علت گریه‌اش را پرسید. برادرم دفتر نقاشی را نشانش داد. مامان با دیدن دفتر بغضی کرد و سعی کرد جلوی گریه‌اش را بگیرد. مامان دفتر را گذاشت زمین و برادرم را درآغوش گرفت و بوسید. به او گفت: فردا می‌رود مدرسه و با معلم نقاشی صحبت می‌کند. برادرم اشک‌هایش را پاک کرد و دوید سمت کوچه تا با دوستانش بازی کند. مامان رفت داخل آشپزخانه. خم شدم و دفتر را برداشتم. نقاشی داداش را نگاه کردم و فرق بین دختر و پسر بودن را آن زمان فهمیدم.
موضوع نقاشی کشیدن چهره اعضای خانواده بود. برادرم مامان را درحالی‌که دست من و برادرم را دردست داشت، کشیده بود. او یک چشم مامان را نکشیده بود و آن را به صورت یک گودال سیاه نقاشی کرده بود. معلم نقاشی دور چشم مامان با خودکار قرمز یک دایره بزرگ کشیده بود و زیر آن نمره ۱۰ داده بود و نوشته بود که پسرم دقت کن هر آدمی دو چشم دارد. با دیدن نقاشی اشک‌هایم سرازیر شد. از برادرم بدم آمد. رفتم آشپزخانه و مامان را که داشت پیاز سرخ می کرد، از پشت بغل کردم. او مرا نوازش کرد. گفتم: مامان پس چرا من همیشه در نقاشی‌هایم شما را کامل نقاشی می‌کنم. گفتم: از داداش بدم می‌آید و گریه کردم…
مامان روی زمین زانو زد و به من نگاه کرد اشک‌هایم را پاک کرد و گفت عزیزم گریه نکن تو نبایستی از برادرت ناراحت بشوی او یک پسر است. پسرها واقع بین‌تر از دخترها هستند؛ آنها همه چیز را آنطور که هست می‌بینند ولی دخترها آنطورکه دوست دارند باشد، می‌بینند. بعد مرا بوسید و گفت: بهتر است تو هم یاد بگیری که دیگر نقاشی‌هایت را درست بکشی…
فردای آن روز مامان و من رفتیم به مدرسه برادرم. زنگ تفریح بود. مامان رفت اتاق مدیر. خانم مدیر پس از احوال‌پرسی با مامان علت آمدنش را جویا شد. مامان گفت: آمدم تا معلم نقاشی کلاس اول الف را ببینم. خانم مدیر پرسید: مشکلی پیش آمده؟ مامان گفت: نه همینطوری. همه معلم‌های پسرم را می‌شناسم جز معلم نقاشی؛ آمدم که ایشان را هم ملاقات کنم.

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





داستان زیبای فرصت از دست رفته ( حتما بخوانید )


خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به هواپیما بود…

باید ساعات زیادی رو برای سوار شدن به هواپیما سپری میکرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود ..پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه این مدت رو بگذرونه ..اون همینطور یه پاکت شیرینی هم خرید… اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود ..تا هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه. کنار دستش ..اون جایی که پاکت شیرینی اش بود .یه آقایی نشست روی صندلی کنارش وشروع کرد به خوندن مجله ای که با خودش آورده بود ..

 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





چت روم گچساران

ادرس چت روم گچساران    http://90ir.ir 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





داستان عاشقانه و واقعی عشق نگین و رامین

 

راستش من تو یک خانواده معمولی به دنیا اومدم وقتی ۱۵سالم بود قیافه زیبایی داشتم و خیلی شیطون بودم دوست داشتم تمام کار هار تجربه کنم تقریبا همه رو تجربه کرده بودم الا دوستی با جنس مخالف روبه روی مدرسمون یه بوتیک مردانه بود که رامین رو اون بوتیک کار میکرد قیافه زیبایی داشت تقریبا دل همه دخترای مدرسمون رو برده بود یه روز که توی حیاط مدرسه نشسته بودیم و بچه ها داشتن در مورد رامین صحبت میکردن تا اینکه یکی از دوستام گفت نگین تو که قشنگی چرا نمیری شانست رو امتحان کنی اون لحظه جلو دوستام بهم بر خورد زنگ کلاس رو زدن وقتی توی کلاس بودم تمام فکرو ذهنم پیش حرف دوستم بود با خودم گفتم من که همه چیز رو امتحان کردم این یکی رو هم امتحان میکنم

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





 

 

اگه یه روزی بهت گفتن ۱۰۰۰نفر دوستت داره بدون اولیش منم


اگه یه روزی بهت گفتن۱۰۰نفر دوستت داره بدون اولیش منم


اگه یه روز بهت گفتن ۱۰ نفر دوستت داره بدون اولیش منم


اگه یه روز گفتن ۱ نفر دوستت داره بدون اون یه نفر منم

اگه یه روز بهت گفتن کسی دوستت نداره بدون من مردم


لطفا نظر یادتون نره

 

 

 

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





نمیدونم چقد مونده تا مرگ

نمیدونم چقد مونده ،نگهبان میگفت کمتر از یک هفته ....کاش میشد عقب برگست تا قدر هفته ها رو میدونستم !
امروز وکیلمو دیدم ...میگه ناامید نشو بالاخره یه راهی پیدا میکنم ...!وکیل کار بلدی بهش ایمان دارم !!
4 روز مانده


افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





خودکشی و همبستگی اجتماعی

خودکشی به معنای نابودی و از بین بردن خود یا به اصطلاح «قتل نفس» سالیان درازی است که از روابط عشیر ه ای و سنتی و تا رابطه پیچیده صنعتی – شهری امروزی گریبان بشر را گرفته و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی ، قلب و «روح جمعی» خانواده و جوامع را آورده است.
افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





روستا شادگان من

 

 
روستای شادگان..عکس از رسول افشینپور

لطفا نظر یادتون نره

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





سرکاری

 

 

deborah.mihanblog.com

deborah.mihanblog.com 

 

 

deborah.mihanblog.com

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





داستان

یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه رسیدند در جا میخكوب شدند.

یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ شكاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر،جرات كوچكترین حركتی نداشتند.ببر،آرام به طرف آنان حركت كرد.همان لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار كرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان كه به اینجا رسید دانش آموزان شروع كردند به محكوم كردن آن مرد.

راوی پرسید:آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگیش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند از همسرش معذرت خواسته كه او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد:نه!آخرین حرف مرد این بود كه"عزیزم،تو بهترین مونسم بودی .از پسرمان خوب مواظبت كن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."

قطره های بلورین اشك،صورت راوی را خیس كرده بود كه ادامه داد :همه ی زیست شناسان می دانند ببر فقط به كسی حمله می كند كه حركتی انجام می دهد یا فرار می كند .پدر من در آن لحظه ی وحشتناك ،با فداكردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





روستا زیبا من شادگان

روستا من شادگان گچساران

شهرستان گَچساران از شهرستانهای ایران در جنوب غربی استان کهگیلویه و بویراحمد است. مرکز این شهرستان، شهر دوگنبدان است و در زمان های قبل جز استان خوزستان بوده است. جمعیت این شهرستان در سال ۱۳۸۵، برابر با ۱۳۶٫۰۶۴ نفر بوده‌است . شهرستان گچساران در جنوب غربی استان کهگیلویه و بویر احمد واقع گردیده و ۶۸۳/۴ کیلومتر مربع مساحت دارد.

شهرستان گچساران حدود ۴۶۸۳ کیلومتر مربع وسعت دارد. این شهرستان از شمال به شهرستان کهگیلویه، از جنوب به شهرستان گناوه (استان بوشهر) از شرق و شمال شرقی به شهرستان ممسنی (استان فارس) و از غرب به شهرستان بهبهان (استان خوزستان) محدود می‌باشد. زبان مردم گچساران لری و فارسی و ترکی(قشقایی)است.

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |





 

یه شب زیر نور ماه

 

روی اون تپه من بودم و تو...

هوا سرد بود

اما ما پای رفتن نداشتیم!

نگاهت چه قد قشنگ بود!!

راستی مال خودت بود؟

اون جا بود که واسه اولین بار واست خوندم:

هر چی آرزوی خوبه مال تو...

 

                                 هر چی که خاطره داریم مال من...

 

اما اون روز نمی دونستم

تا ابد باید شبای مهتابی

به یاد تو بخونم:

هر چی آرزوی خوبه مال تو...

                               هر چی که خاطره داریم مال من...

افزایش امتیاز وبلاگ

جایزه ویژه : تبدیل وبلاگ به سایت

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com

Free Baner 20122-2013 -Heder.blogfa.com


[+] نوشته شده توسط رضا سلیمانی شادگان در | |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد